بنام خدا
بحران کم آبی در زاینده رود و علل آن
نگارنده: حسین صمدی بروجنی-دانشیار دانشگاه شهرکرد
مقدمه
رودخانه زایندهرود به عنوان بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران در حوزه گاوخونی واقع گردیده است. این رودخانه نقش مهمی در تامین آب شرب، صنعت و کشاورزی مناطق مرکزی ایران دارد. آبدهی این رودخانه دارای تغییرات زیادی بوده بطوریکه در ترسالیها آبدهی این رودخانه به بیش از 2000 میلیون مترمکعب (2 میلیارد مترمکعب) در سال میرسد و در خشکسالیها از رقم به حدود 700 میلیون مترمکعب کاهش مییابد. متوسط آبدهی این رودخانه در 20 سال اخیر در حدود 1300 میلیون مترمکعب است. عمده منابع آب زاینده رود از کوهستانهای بختیاری در زاگرس مرکزی سرچشمه میگیرد و به منظور تقویت آب این رودخانه برخی تونلهای انتقال آب نظیر تونلهای کوهرنگ (1، 2 و 3)، تونل چشمه لنگان و تونل خدنگستان حفر شده و برخی تونلهای دیگر نظیر بهشت آباد و کوگان مطالعه شده است. استان چهارمحال و بختیاری با دارا بودن 5/7 درصد از مساحت حوضه رودخانه زایندهرود (2040 از 26900 کیلومترمربع)، نزدیک به 80 درصد منابع آب زاینده رود را تأمین میکند. ولی سهم برداشت آب این استان کمتر از 10 درصد منابع آب رودخانه زاینده رود است. این در حالیست که سالهای اخیر تبلیغات گستردهای شده که علت اصلی خشک شدن زاینده رود، به برداشتهای بالادست در استان چهارمحال و بختیاری نسبت داده شود. کافیست به آمار 37 ساله اخیر منتشره از سوی وزارت نیرو مراجعه شود که متوسط دبی رودخانه زایندهرود در محل سد تنظیمی زایندهرود (که در مقطع ورودی رودخانه به استان چهارمحال و بختیاری واقع است) برابر 46 مترمکعب بر ثانیه بدست میآید و براساس همین آمار متوسط دبی رودخانه زایندهرود در محل پل زمانخان (که در حوالی مقطع خروجی رودخانه از استان چهارمحال و بختیاری واقع است) برابر 46.4 مترمکعب بر ثانیه بدست میآید که تفاوت معنی داری بین این دو مقدار وجود ندارد. این نشان میدهد آب مصرفی در محدوده استان چهارمحال و بختیاری عمدتأ از طریق زایشهای مسیر رودخانه تأمین میشود. لذا نسبت دادن علت خشکی زاینده رود به برداشتها در استان چهارمحال و بختیاری از اساس فرضیه اشتباهی است.
به منظور روشن شدن ریشه و علل اصلی و واقعی خشک شدن زایندهرود، در این نوشتار عوامل مؤثر در ارتباط با خشکی زاینده رود براساس اطلاعات و گزارشات مستند، مورد بحث قرار گرفته است. ضمن آنکه به تأثیر افت آبهای زیرزمینی دشتهای حاشیه رودخانه زاینده رود بر حیات زاینده رود نیز پرداخته شده است.
1) توسعه صنایع در استان اصفهان
بطورکلی توسعه در هر منطقه میباید براساس طرح آمایش سرزمین انجام شود و در این طرح به محدودیتها و مزیتهای نطبیعی مناطق توجه ویژه میشود. متأسفانه توسعه در استان اصفهان همانند بسیاری مناطق دیگر کشور بر پایه یک طرح مصوب آمایش سرزمین انجام نشده است. با آنکه اصفهان در یک منطقه خشک و نیمه خشک واقع است ولی نوع صنایع ایجاد شده در این استان عمدتأ از نوع صنایع آببر (مثل فولاد، پتروشیمی و نظایر آن) بوده است. این حرکت توسعهای به زمانی برمیگردد که ذوب آهن که قرار بود در مناطق جنوبی کشور برپا شود به اصفهان منتقل شد که نقش مهمی در اشتغالزائی و درآمد داشت و این امر به الگوی اصلی توسعه در اصفهان تبدیل شد. هم اینک در استان اصفهان در حدود 188 میلیون مترمکعب آب در صنایع استفاده میشود که براساس گزارش منابع و مصارف زاینده رود (تهیه شده توسط شرکت آب منطقهای اصفهان در سال 1388) برنامه ریزی شده این رقم در افق 1410 به 471 میلیون مترمکعب در سال افزایش یابد. براساس این برنامه سهم صنایع فلز و آهن و شیمیائی و نفت 258 میلیون مترمکعب میباشد که بالاترین پتانسیل آلایندگی را هم به دنبال خواهد داشت. با وجودی که میزان منابع آب زاینده رود در خشکسالیها به 700 میلیون مترمکعب در سال کاهش مییابد و میزان واقعی آب قابل انتقال از تونلهای جدید در حالت خوشبینانه 300 میلون مترمکعب در سال خواهد بود، این توسعه صنعت میتواند در تشدید خشکی زایندهرود نقش تعیین کنندهای داشته باشد.
2) مصرف آب شرب بیش از حد استاندارد
افزایش مصرف آب شرب در استان اصفهان به دو موضوع بر میگردد. اول رشد جمعیت بواسطه مهاجر پذیر بودن این استان و دوم سرانه مصرف آب بیش از حد استاندارد. ایجاد شهرکهای مسکونی متعدد و اتخاذ سیاستهای انبساطی توسعه (قیمت پائین واحدهای مسکونی در این شهرکها و سهم بالای اشتغال در بخش ساختمان و خدمات) باعث شده سیل جمعیت از استانهائی مثل خوزستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان وحتی استان فارس به سمت اصفهان روانه شود که این امر بجز مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی باعث افزایش مصرف آب شرب در این استان میشود. لذا در برنامه های توسعه این شهرکها و فازهای مختلفی که در نظر گرفته میشود، باید تجدید نظر شود و در ظرفیت جمعیت این شهرکها محدودیت اعمال شود. موضوع دوم سرانه بالای مصرف آب شرب در استان اصفهان است که معادل 310 لیتر بر شبانه روز میباشد و این رقم میباید به حدود 200 لیتر بر شبانه روز کاهش یابد. در این صورت با منابع آب شرب موجود میتوان برای بیش از 2 میلیون نفر آب تأمین نمود ولی نشانهای از اصلاح الگوی مصرف آب شرب در این استان مشاهده نمیشود.
3) الگوی کشت پرمصرف در بخش کشاورزی
در الگوی کشت کشاورزی استان اصفهان محصولات پرمصرفی همچون برنج، ذرت، علوفه و سیب زمینی دیده میشود. با توجه به اینکه با گذشت زمان منابع آب زاینده رود بواسطه تغییر اقلیم رو به کاهش است، میباید به موازات توسعه صنایع و جمعیت، سهم محصولات پرمصرف و سطح زیرکشت کشاورزی کسر شود و این امر باید با برنامه ریزی صورت بپذیرد. چون این موضوع مدیریت نشده و کشاورزان غرب اصفهان، محصولات پرمصرف را از الگوی کشت خود حذف نکردهاند، لذا آب به کشاورزان شرق اصفهان نرسیده و این امر که بدور از عدالت نیز میباشد، سر چشمه بحرانهای اجتماعی شده است. وقتی بحران آب به این حد می رسد باید پا را فراتر از این گذاشت که کشاورزی را به روشهای معمول انجام داد و در این زمینه باید از روشهائی که ضمن حفظ سطح تولید، مصرف آب را تا چند برابر پائین میآورد استفاده نمود. یکی از این راهکارها، توسعه کشتهای گلخانه ای است که میزان مصرف آب را به ازای یک تولید مشخص نسبت به روشهای معمولی کشت بین 5 تا 10 برابر کاهش می دهد. متأسفانه این راهکار در حد کافی در استان اصفهان استفاده نشده ولازم است با برنامههای آموزشی و حمایتهای مالی زمینه تغییر الگوی کشاورزی از کشتهای سنتی به کشتهای گلخانهای را فراهم آورد.
4) راندمان پائین مصرف آب در بخش کشاورزی
راندمان آبیاری در استان اصفهان کمتر از 50 درصد بوده و مقدار آن بین 30 تا 40 درصد گزارش می شود. امروزه افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی از طریق اجرای روشهای نوین آبیاری جزو سیاستهای اولویت دار کشور در بخش آب است. اگرچه این اقدام در حال انجام است ولی لازم است این کار با سرعت بیشتر انجام شود. شاید صرف بودجههای کلان در زمینه تونلهای انتقال آب در استان اصفهان بر سرمایهگذاری در اقدامات مدیریت مصرف آب سایه انداخته است. بنابراین عدم بهبود راندمان آبیاری به عنوان یکی از دیگر علل مهم در بحران کم آبی زاینده رود مطرح است.
5) تأثیر بهرهبرداری بیش از حد از منابع آب زیرزمینی
بخش قابل توجهی از فعالیتهای کشاورزی مورد اشاره در بند قبل، از محل منابع آب زیرزمینی انجام میشود و این امر موجب افت بیش از حد آب زیرزمینی و بیلان منفی آن شده است. در حال حاضر در حدود 25 هزار حلقه چاه در حوضه آبریز زایندهرود وجود دارد که در حدود 2500 میلیون مترمکعب آب مورد بخشهای مختلف مصرف را تأمین میکنند. باید توجه کرد که بین منابع آب زیرزمینی و رودخانه زاینده رود یک ارتباط دو سویه وجود دارد. در گذشته که منابع آب زیرزمینی دچار بیلان منفی نشده بودند، از حاشیه رودخانه زاینده رود آب زیرزمینی زایش می کرد و این امر باعث تغذیه رودخانه زاینده رود میشد (نام رودخانه زاینده رود نیز بر گرفته از همین ویژگی است). در سالهای اخیر که متأسفانه سطح آب زیرزمینی دشتهای همجوار رودخانه زایندهرود دچار افت شده، رودخانه زاینده رود تغذیه کننده سفره های آب زیرزمینی مسیر میباشد. لذا در سالهای پرآبی که منابع آب زاینده رود افزایش مییابد، بخش قابل توجهی از این منابع آب صرف تغذیه آب زیرزمینی خواهد شد و باز هم رودخانه پائین دست زاینده رود در خطر کم آبی قرار خواهد گرفت. لذا مدیریت آب رودخانه زاینده رود بدون مدیریت آبهای زیرزمینی ممکن نخواهد بود و چون سطح آب زیرزمینی دشتهای همجوار رودخانه زاینده رود بیش از حد افت کرده اند لذا رفع این مسئله در کوتاه مدت ممکن نخواهد بود و این به این معنی است که بحران کم آبی زاینده رود حتی در سالهای نرمال هم ادامه خواهد داشت و مجددأ تأکید می گردد که در اولین فرصت باید در مورد تغییر الگوی کشت کشاورزی استان اصفهان هم اراضی که از رودخانه زاینده رود مشروب میشوند و هم اراضی که از آبهای زیرزمینی تأمین آب میشود، میباید فکری اندیشیده شود.
6) استفاده بیش از حد از چمن برای فضای سبز اصفهان
اگرچه از نظر وسعت، سرانه فضای سبز اصفهان در حد استاندارد است ولی این فضای سبز عمدتأ با چمن توسعه یافته است که یکس از پرمصرفترین محصولات است. در حال حاضر تنها در شهر اصفهان در حدود 4500 هکتار فضای سبز عمدتأ تحت کشت چمن وجود دارد که متناسب با شرایط کم آبی این استان نیست. در مناطق کم آب در سطح دنیا از الگوهای متنوعی برای فضای سبز استفاده می شود که لازم است شهرداری اصفهان به این الگوها توجه خاص داشته باشد.
7) اثر منفی طرحهای انتقال آب بین حوضه ای
شاید در دید عمومی اینگونه استنباط شود که طرحهای انتقال آب بین حوضهای در افزایش آب رودخانه زایندهرود مؤثر بودهاند ولی واقعیت اینست که این طرحها اثر منفی در حیات رودخانه زاینده رود داشته اند. علت این امر به فرضیات اولیه غیر واقع بینانه در مورد میزان آب قابل انتقال و همچنین روش انتقال که با تونل است، بر میگردد. در واقع در زمان مطالعه و اجرای طرح انتقال آب، بدلیل نیازهای آبی زیادی که در حوضه مقصد وجود دارد، متولیان طرح برای توجیه طرح و جلب حمایتهای دولتی و غیردولتی در اجرای طرح، تمایل پیدا میکنند از فرضیات بالا در برآورد میزان آب قابل انتقال استفاده کنند و در این ارتباط متوسط آبدهی رودخانه مبدأ را ملاک عمل قرار می دهند. ولی در زمان خشکسالی آبدهی رودخانه مورد نظر به نصف و حتی یک سوم تقلیل مییابد. این در حالیست که برنامه ریزی مصرف برمبنای ظرفیت طرح صورت میگیرد. اگر اصلأ هیچ طرح انتقال آبی تعریف و اجرا نمیگردید، آب واقعی موجود در حوضه مقصد ملاک برنامه ریزی توسعه در نظر گرفته میشد و از بارگذاری بیش از حد بر منابع آب حوضه زایندهرود ممانعت میشد. ولی امروز این بارگذاری در حوضه زاینده رود انجام شده ولی تونلهای انتقال آب نمیتواند به اندازه ظرفیت تعیین شده آب را انتقال دهند. در مورد تونلهای اول و دوم مطابق نمودارهای زیر دیده میشود این تونلها در شرایط خشکسالی تنها یک سوم ظرفیت تعیین شده را انتقال داده است.
SHAPE
\* MERGEFORMAT
ظرفیت طرح |
ظرفیت طرح |
8) نحوه مدیریت سد زاینده رود
سد زاینده رود یکی از مهمترین اجزای سیستم منابع آب حوضه زاینده رود است که نقش مهم و تعیین کنندهای در مدیریت آب این حوضه دارد. اگر این سد هشیارانه و درست بهرهبرداری شود میتوان مسائل مربوط به بحران آب را تخفیف داد و اگر نادرست بهرهبرداری شود، خود منشأ گرفتاریهای زیادی خواهد بود. این سد تحت مدیریت شرکت آب منطقهای استان اصفهان میباشد ولی ارزیابی نحوه مدیریت و بهرهبرداری از این سد در سالهای اخیر نشان از یک به هم ریختگی و بی نظمیهائی در کنترل آب مخزن سد دارد. مطابق نمودار شکی زیر که مربوط به روند بهرهبرداری از مخزن سد زاینده رود در 13 سال اخیر است نشان میدهد در سالهای گذشته وقتی در مهرماه (به عنوان ماه شروع سال آبی) ذخیره در مخزن کم بوده (منحنی خط چین)، رهاسازی از مخزن در فصول پائیز و زمستان کنترل شده (منحنی ممتد) تا این امکان بوجود آید تا مخزن برای تابستان سال بعد آبگیری شود. ولی در سالهای اخیر این تعادل به هم خورده و بطور مثال در مهرماه سال 1390 که حدود 70 درصد مخزن خالی بوده، رهاسازی آب در فصوی پائیز و زمستان این سال به بیش از 470 میلیون مترمکعب رسیده که در 13 سال اخیر یک رکورد بوده است. این امر باعث شد در ابتدای سال 1391 ذخیره مخزن به حدود 200 میلیون مترمکعب کاهش یابد که حتی از مقدار ذخیر در مهرماه 90 نیز به میزان 100 میلیون متر مکعب کمتر بود. این امر منشأ بحرانهای متعدد در سال 1391 شد که از جمله آن حمله کشاورزان شرق اصفهان به خط انتقال آب به یزد بود. چه بسا اگر در روند رهاسازی آب در مخزن مطابق سالهای قبل عمل میشد، در سال 1391 ذخیره مطمئن آب در مخزن زاینده رود وجود داشت و مسائل اخیر پیش نمیآمد.
9) جمع بندی
میتوان به عنوان جمعبندی موضوع این نکته مهم را بیان کرد که سر منشأ اصلی بحرانهای کم آبی حوضه زاینده رود ریشه در نحوه مدیریت آب در گذشته دارد. اگر موارد زیر در مدیریت آب حوضه زاینده رود انجام میگرفت امروز شاهد خشک شدن رودخانه زاینده رود و بحرانهای اجتماعی و زیست محیطی ناشی از آن نبودیم:
ü متوقف یا محدود شدن شهرک سازی در استان اصفهان و عدم ایجاد زمینه برای مهاجرت به این استان
ü عدم توسعه صنایع آببر و تمرکز بر توسعه گردشگری به عنوان محور توسعه استان اصفهان
ü تغییر الگوی کشت با اتخاذ سیاستهای تشویقی و بازدارنده و توسعه کشتهای گلخانهای
ü سوق دادن بودجه های هنگفت حفر تونلهای انتقال آب به سمت انجام اقدامات مدیریت مصرف و بهبود الگوی مصرف آب در بخشهای کشاورزی و شرب
ü کاهش برداشت از منابع آب زیرزمینی و تقویت آن به عنوان یک منبع زایشی برای حیات رودخانه زاینده رود
ü ترویج فرهنگ صرفه جوئی در آب بویژه در مسئولین شهرداری برای کاهش چمنکاری در فضای سبز و جایگزینی آن با روشهای جدید کم آب بر
تونلهای بهشت آباد و گلاب2 ، منشأ منازعات و بحرانهای اجتماعی در آینده
نگارنده: حسین صمدی بروجنی-دانشیار دانشگاه شهرکرد
1- طرح انتقال آب بهشت آباد
در سالهای اخیر، طرح انتقال آب بهشتآباد از استان چهارمحال و بختیاری به فلات مرکزی ایران مطرح شده که در مطالعات آن تنها گزینه بررسی شده احداث تونل 65 کیلومتری از عمق بیش از 300 متری اراضی شرق استان چهارمحال و بختیاری است. عمق قرارگیری زیاد تونل، طولانی بودن تونل و شرایط خاص زمین شناسی مسیر عبور تونل و فرضیات دست بالا در میزان آب قابل انتقال باعث شده این طرح در معرض انتقادهای شدید کارشناسی قرار گیرد. از جمله این موارد میتوان به مقالات، نامهها و گزارشاتی اشاره کرد که از سوی مجامع علمی و قانونی مختلف ارائه و منتشر شده است. نامه سازمان حفاظت از محیط زیست کشور در تاریخ 23/7/1386 ، گزارش فروردین ماه 1387 و مرداد 1391 مرکز پژوهشهای مجلس ( قابل دستیابی در سایت (www.Majlis.ir ، گزارش شرکت مهاب قدس در مورد طرح بهشت آباد در سال 1389، عدم تأیید طرح بهشت آباد در کمیته تخصصی آب وزارت نیرو، نامه سازمان بازرسی کل کشور به وزارت نیرو در تاریخ 13/6/1390 و نامههای متعدد انتقادی از سوی مسئولین و نمایندگان استانهای چهارمحال و بختیاری و خوزستان در مورد این طرح اشاره کرد. چه بسا اجرای طرح با وضع کنونی، تبعات منفی هم برای حوضه مبدأ و هم برای حوضه مقصد در پی خواهد داشت که خلاصه آن به شرح زیر بیان میگردد:
الف) اثرات منفی بر منطقه مبدأ
اولین اثر منفی احداث تونل بهشتآباد، زهکش کردن منابع آب زیرزمینی محدود منطقه مسیر واقع در استان چهارمحال و بختیاری است که این امر بدلیل وجود تشکیلات کارستیک و گسلی در مسیر تونل (که بیش از 40 مورد گسل در مسیر تونل وجود دارد و بیش از 10 کیلومتر از مسیر تونل را سازندهای کارستیک تشکیل میدهد) میباشد و باعث خواهد شد بسیاری از چشمهها، قنوات و چاهها در دشتهای شلمزار، جونقان، هفشجان، فرخ شهر و شهرکرد خشک یا کمآب گردد. بدیهی است این امر برای حوضه بهشتآباد به عنوان کمبارشترین منطقه استان چهارمحال و بختیاری و حوضهای که حدود 60 درصد از جمعیت کل استان را در خود جای داده، میتواند بحران جدی اجتماعی و زیستمحیطی پدید آورد. جالب است وزارت نیرو در نامه تخصیص آب طرح بهشتآباد در تاریخ 21/6/1389 بدلیل آگاهی از خطرات تونل بهشتآباد، اجرای طرح را به بررسی و مطالعه گزینههایی که بر آب زیرزمینی منطقه مسیر تونل تأثیر سوء نداشته باشد، منوط نموده است. هرچند این مصوبه تا کنون مورد توجه خود وزارت نیرو نیز قرار نگرفته است!!.
دومین اثر، ناشی از دست بالا در نظر گرفتن ظرفیت آب قابل انتقال است که این امر توسعه حوضه بهشتآباد را با مشکل مواجه کرده و در آینده موجب تعارضات و منازعات محلی بر سر استفاده از آب خواهد شد.
سومین مورد مشکلات اجتماعی از جمله افزایش مهاجرت بخاطر خشک یا کم آب شدن چشمه ها، قنوات و چاههای منطقه مسیر و زیر آب رفتن روستاهای منطقه با جمعیت حدود 5000 نفر میباشد
چهارمین مسئله مشکلات مخزن در افزایش خطر زلزله القائی و ناپایداری و فرو ریختن دیوارههای مارنی مخزن در محدوده اردل است که این امر به جانمائی نا مناسب احداث سد بر میگردد.
پنجمین مورد به اثرات اجرای طرح به مناطق پائین دست و ایجاد عدم النفع در تولید برق (در نیروگاههای زنجیرهای خوزستان) و کشاورزی در این منطقه برمیگردد که از نظر اقتصادی و اجتماعی توجیه طرح را مورد سؤال قرار میدهد.
ب) اثرات منفی بر منطقه مقصد
اولین مسئله افزایش بارگذاری بر رودخانه زایندهرود بدلیل فرض دستبالا در تعیین ظرفیت آب قابل انتقال است و در حالیکه آب مازاد مطمئن حوضه برای انتقال حدود 300 میلیون مترمکعب در سال برآورد شده، در نامه تخصیص مورخ 21/6/ 1389 میزان آب تخصیص یافته به این طرح 580 میلیون مترمکعب در سال است و این به معنی 265 میلیون مترمکعب بارگذاری بیشتر بر رودخانه زایندهرود است. نمونه این اتفاق را میتوان در تونلهای اول و دوم کوهرنگ مشاهده کرد. در حالیکه برنامهریزی بهرهبرداری از تونلهای اول و دوم به ترتیب برای 300 و 250 میلیون مترمکعب در سال بوده و براین اساس در حوضه زایندهرود تقاضای جدید آب به همین میزان تعریف شده، متأسفانه در خشکسالیهای اتفاق افتاده در سالهای اخیر، آب انتقالی از این دو تونل مجموعأ در حدود 200 میلیون مترمکعب در سال بوده است. همین امر باعث شده که تونلهای کوهرنگ نه تنها برای زنده ماندن زایندهرود نتوانستند کاری از پیش ببرند بلکه با اعمال بارگذاری بر حوضه زایندهرود مشکل را تشدید کردند. متأسفانه همان رویکرد قبلی برای تونل بهشتآباد نیز دارد تکرار میشود و نشانههای این امر را میتوان از همین حالا در گزارش اخیر مطالعات منابع و مصارف آب حوضه زایندهرود (زایندآب، 1388) مشاهده کرد که بر اساس آن در برنامه توسعه آتی صنعت استان اصفهان، نیاز آبی این بخش از 188 میلیون مترمکعب به 470 میلیون مترمکعب در سال افزایش داده شده است و این امر به پشتوانه طرح بهشتآباد روی داده است. بدیهی است برای پیشگیری از وقوع این بحران بایستی وزارت نیرو در نامه تخصیص خود، بازنگری کرده و بجای مقدار متوسط آورد رودخانه، مقدار آب مطمئن واقعی را که حدود 300 میلیون مترمکعب در سال است، ملاک عمل در طرح بهشت آباد قرار داده شود. در این صورت هدف انتقال صرفأ تأمین آب شرب خواهد بود و چون آب برگشتی از شرب 70 درصد میباشد، تأمین آب صنایع میتواند از محل تصفیه فاضلاب آب شرب انجام شود.
دومین مورد هزینه اجرای بسیار بالای اجرای تونل است، چرا که حفر تونل بهشتآباد بطور مشابه با تونل سوم کوهرنگ، با عدم قطعیتهای فنی زیادی مواجه بوده و هزینه تونل نسبت به برآورد اولیه 8 برابر بیشتر میشود و این به معنی اینست که هزینه طرح بهشتآباد از مرز ده هزار میلیارد تومان نیز فراتر خواهد رفت. بدیهی است این حجم بالای سرمایهگذاری بدلیل محدودیتهای بودجهای باعث میشود سرمایهگذاریها در بخش مدیریت مصرف و حفاظت از منابع آب زیرزمینی حوضه زایندهرود عقیم بماند و فرصتهای احیای منابع آب زیرزمینی اصفهان و تحقق اقدامات و برنامههای مدیریت مصرف و مدیریت تقاضا از دست برود.
سومین مسئله که به واسطه مشکل دوم پدید میآید زمانبر شدن اجرای تونل بهشتآباد، بر خلاف برنامه مورد انتظار است که این زمان با توجه به تجربه تونل سوم کوهرنگ ممکن است به سه تا پنج دهه بطول بیانجامد. لذا این امر محتمل است که پیش از اتمام طرح بهشتآباد، مصارف جدید آب شرب و صنعت (بویژه خط انتقال به یزد و کرمان و صنایع جدید اصفهان) عملیاتی شده و زایندهرود به واسطه این طرح از قبل هم خشک تر شود.
چهارمین مورد تأثیر منفی طرح انتقال آب بر فرهنگ استفاده از آب در استانهای کم آب در حوضه مقصد است چراکه بجای اینکه کانون توجهها و سرمایهگذاریها بر مدیریت تقاضا و بهینهسازی مصرف آب باشد، بر حفر تونل و اتمام طرح معطوف گشته و امکان فرهنگسازی برای صرفهجوئی آب از بین میرود. نمونه این تأثیرات منفی را میتوان در استان یزد و پس از احداث خط اول لوله انتقال آب از زایندهرود به این استان مشاهده کرد.
پنجمین موضوع افزایش مشکلات اجتماعی در حوضه مقصد و بالاگرفتن منازعات محلی و بین بخشی در خشکسالیها است چراکه ظرفیت طرح انتقال آب بهشتآباد براساس متوسط آورد رودخانه در نظر گرفته شده و در زمان خشکسالی آبدهی رودخانه نسبت به شرایط نرمال ممکن است بین 30 تا 60 درصد با کاهش مواجه شود و چون بواسطه طرح بهشتآباد، نیازهای جدید شرب و صنعت استانهای دیگر به زایندهرود تحمیل شده در زمان خشکسالی تأمین نیاز آب کشاورزان این حوضه در اولویت بعدی قرار خواهد گرفت، لذا عدم تأمین آب موجب مشکلات اجتماعی و حتی منازعات محلی و منطقهای میگردد.
جمع بندی در مورد تونل بهشت آباد
اگرچه شرکت آب منطقه ای استان اصفهان بدون اخذ مجوز زیست محیطی و رعایت مفاد ابلاغیه تخصیص آب وزارت نیرو، برخی اقدامات اجرائی نظیر انعقاد قرارداد با پیمانکار و تجهیز کارگاه و سفرش دستگاه حفار TBM را صرفا از طریق فشارهای سیاسی شروع کرده است ولی براساس اسناد و مدارک موجود که در بالا به آنها اشاره شد پر واضح است که حفر تونل بهشت آباد به صلاح حوضه زاینده رود نبوده و منافع عمومی را بواسطه بحرانهای اجتماعی که در آینده بوجود میآورد، به خطر انداخته و مغایر با منافع ملی است. لذا در صورتیکه به قانون و مقررات تمکین شود، فورأ عملیات اجرائی طرح متوقف شده و در سیمای طرح بازنگری میشود. لذا برای پیشگیری از وقوع این مسائل و مشکلات لازم است موارد زیر مورد توجه قرار گیرد و انجام شود:
اولأ وزارت نیرو در نامه تخصیص خود، بازنگری کرده و بجای مقدار متوسط آورد رودخانه، مقدار آب مطمئن حوضه مبدأ را که حدود 300 میلیون مترمکعب در سال است، ملاک عمل در طرح بهشت آباد قرار دهد و در این صورت هدف انتقال صرفأ تأمین آب شرب خواهد بود و چون آب برگشتی از شرب 70 درصد میباشد، تأمین آب صنایع میتواند از محل تصفیه فاضلاب آب شرب انجام شود. ،
دومأ آنچنان که وزارت نیرو در نامه تخصیص تصریح کرده که نباید طرح بهشت آباد بر منابع آب زیرزمینی منطقه مسیر تأثیر منفی داشته باشد، لازم است با بررسی دقیق گزینههای انتقال آب با روش لوله، از انتقال آب با تونل جلوگیری شود و
سومأ با بررسی گزینههای مختلف احراث سد، ساختگاهی انتخاب شود که کمترین اثرات زیست محیطی را در پی داشته باشد و باعث نشود روستاها و چشمههای مهم منطقه به زیر آب فرو روند.
2- طرح تونل دوم گلاب
طرح تونل گلاب در لوای طرح انتقال آب شرب کاشان از سال 1384 توسط استان اصفهان مطرح گردید و شامل دو فاز تونل 1 و 2 گلاب است. تونل گلاب1 با طول 10 کیلومتر و قطر 8/3 متر برای انتقال 7/1 مترمکعب بر ثانیه آب از زایندهرود به محل تصفیهخانه کاشان است که حفر آن مراحل پایانی را میگذراند و به دلیل ظرفیت پایین، برای استان چهارمحال و بختیاری مشکلی ایجاد نمیکند. تونل گلاب 2 به طول 17 کیلومتر و ظرفیت 23 مترمکعببرثانیه در ادامه تونل 1 گلاب قرار دارد که آب منطقهای اصفهان با انعقاد قراردادهای اجرائی، عملیات حفر آن را آغاز کرده و تا پایان سال 1391 در حدود 2 کیلومتر از این تونل را حفر نموده است. این طرح زاده تحریف در سیمای طرح انتقال آب به کاشان با ظرفیت نهائی 7/1 مترمکعب بر ثانیه است و از محل اعتبارات استان اصفهان بدون اخذ مجوزهای زیست محیطی و قانونی انجام میشود و از این نظر دارای وجاهت قانونی نیست. با توجه به ظرفیت بالای تونل گلاب2 و انحراف رودخانه زایندهرود در محدوده استان چهارمحال و بختیاری توسط این تونل، مردم منطقه سامان و 22 روستای حاشیه رودخانه زایندهرود در این استان، از نیمه اول سال 1390 اعتراضهایی را آغاز کرده و نگرانی خود را از خطر انحراف آب رودخانه زایندهرود و احتمال خشک شدن باغات خود ابراز نمودند. در حالیکه این نارضایتیها همچنان ادامه دارد و مسئولین استان بر این امر اتفاق نظر دارند که نباید تونل 2 گلاب حفر شود و اظهار نظرهای کارشناسی نیز در این ارتباط مؤید این موضوع است که حفر تونل 2 گلاب فاقد توجیه از نقطه نظرهای اقتصادی، فنی، اجتماعی و زیستمحیطی است، ولی وزارت نیرو در خصوص توقف عملیات اجرائی این تونل اقدام نمی نماید. لذا برای روشن شدن موضوع در اینجا به دلایل غیرکارشناسی بودن حفر تونل گلاب 2 پرداخته میشود که امید است در یک فضای کارشناسی و بدور از تعصبات محلی و منطقهای، این موارد مورد توجه قرار گیرد و در اسرع وقت عملیات حفر تونل گلاب 2 که هم اکنون که به انتهای سال 1391 نزدیک میشویم در جریان است، متوقف شود.
الف) عدم توجیه تونل گلاب2 از نظر حفاظت کیفی آب (شرب) و پدافند غیر عامل
یکی از مهمترین دلایل توجیهی حفر تونل گلاب2، حفظ کیفیت آب شرب رودخانه زایندهرود برای اصفهان مطرح شده است و این موضوع به پدافند غیر عامل ربط داده شده است. این توجیه به دلایل مختلف مبنای علمی و کارشناسی ندارد. اول آنکه در مسیر زایندهرود در استان چهارمحال و بختیاری هیچ صنعت قابل ملاحظهای احداث نشده و برنامهای نیز برای آن وجود ندارد. لذا آلودگی صنعتی اساسأ در منطقه وجود ندارد. تنها آلودگی روستاهای حاشیه زایندهرود مطرح است ولی به استناد نتایج آنالیزهای کیفیت آب رودخانه در ایستگاههای هیدرومتری، گزارشی دال بر انتقال این آلودگی در پاییندست منتشر نشده است. علت این امر به توان خودپالائی رودخانه زایندهرود که ناشی از دبی و شیب قابل ملاحظه آنست، برمیگردد. این امر باعث شده رودخانه زایندهرود به مثابه یک تصفیهخانه بزرگ طبیعی عمل کرده و عمده آلودگیهای رودخانه برطرف شود و اگر هم بخشی از آلودگی حذف نشد، تصفیه خانه آب شرب اصفهان آن را از بین میبرد. علاوه بر آن احداث تصفیهخانه فاضلاب شهرها و روستاها به عنوان یک اصل شناخته شده محیط زیستی، از تعهدات دولت است که اجرای آن مشکل آلودگی را نه تنها در رودخانه زایندهرود بلکه در سایر رودخانههای کشور از اساس منتفی میکند.
مسئله دوم آنکه باید دید رویکرد انحراف آب رودخانه برای کنترل آلودگیها در کشورهای توسعه یافته چه جایگاهی دارد. بررسیهای بیشتر در این زمینه نشان میدهد این رویکرد یک دور باطل بشمار میآید. زیرا این سؤال مطرح است که اگر با حفر تونل گلاب2 بتوان آلودگی رودخانه پائیندست سدزایندهرود را کنترل کرد، با توجه به اینکه عمده منابع آلاینده در بالادست سد زایندهرود است (از جمله شهرها و روستاها در بخشهائی از سه شهرستان شهرکرد، کوهرنگ و چادگان و فریدن) چگونه میتوان رودخانه زایندهرود را در بالادست، از نقطه شروع که شهر چلگرد است با روش انحراف کنترل کرد؟ پاسخ این سؤال را میتوان از تجارب کشورهای دیگر بدست آورد که آن کشورها برای کنترل آلودگیهای احتمالی بجای اینکه رودخانه را از مسیر طبیعی انحراف دهند، کلیه اقدامات حفاظت کیفی و کمی آب رودخانه را در دستور کار خود قرار میدهند. بنابراین با توجه به این توضیحات، اگرچه توجیه حفظ کیفیت آب شرب برای تونل گلاب 2 ظاهر مستدلی دارد، ولی بر مبنای اصول علمی و کارشناسی و تجارب سایر کشورها، این توجیه از اصل نادرست بوده و اجرای تونل گلاب 2 بجز هدر دادن بودجه و ایجاد مشکل برای پائیندست، حاصلی ندارد. جالب است حفر تونل گلاب 2 میتواند خود عاملی برای افت کیفیت آب شرب باشد. زیرا بخش قابل توجهی از آب شرب استان یزد از محل تصفیه خانه باباشیخعلی تأمین میشود و انحراف آب از بالادست باعث میشود رودخانه زاینده رود خاصیت خودپالائی خود را از دست داده و به مرور به یک مسیر فاضلاب رو تبدیل شود. به بیان دیگر با حفر تونل گلاب 2 نقض غرض میشود.
ب) عدم توجیه از نظر حفاظت کمّی منابع آب
ممکن است برخی تصور کنند با احداث تونل گلاب 2 و انحراف آب از مسیر طبیعی میتوان از نظر کمّی به رودخانه زایندهرود کمک کرد. برای بررسی این فرضیه لازم میشود آمار اندازهگیری دبی رودخانه مورد بررسی قرار گیرد. تحلیل آمار 37 ساله رودخانه زایندهرود در دو ایستگاه محدوده مورد نظر یکی ایستگاه سد تنظیمی (واقع در مقطع ورودی رودخانه زایندهرود به استان چهارمحال و بختیاری) و دیگری ایستگاه پل زمانخان (واقع در مقطع خروجی رودخانه زایندهرود از استان) نشان میدهد نه تنها دبی آب زایندهرود در محدوده استان کم نشده است، بلکه دبی خروجی زایندهرود از استان چهارمحال و بختیاری، 9/0 درصد نسبت به ورودی آن به استان بیشتر بوده است (میانگین بلندمدت ورودی و خروجی به ترتیب 46 و 4/46 مترمکعب بر ثانیه) . این امر بخاطر اثر مثبت باغات حاشیه زایندهرود در افزایش نفوذپذیری خاک توسط ریشه درختان و نفوذ هرزآبهای منطقه به داخل زمین و در نهایت تخلیه تدریجی بصورت زایش به رودخانه است. شاید یکی از دلایل نامگذاری رودخانه زایندهرود، همین خاصیت زایندگی رودخانه بوده است. بنابراین با احداث تونل گلاب 2 هیچ منفعتی از نظر حفاظت کمّی آب حاصل نمیشود.
ت) عدم توجیه از نظر اقتصادی
در هر طرح لازم است گزینههای ممکن بررسی شوند و از نظر اقتصادی رتبهبندی گردند. در مورد طرح تونل گلاب 2 یک گزینه جایگزین، عدم اجرای تونل و انجام سرمایهگذاری در حفاظت کیفی رودخانه در مسیر طبیعی است. در این ارتباط برآوردهای کارشناسی نشان داده با صرف کمتر از 20 درصد هزینه تونل گلاب میتوان کلیه روستاهای مسیر زایندهرود را مجهز به سیستم تصفیه فاضلاب نمود. این صرفه جویی 80 درصدی هزینه تونل را اگر به هزینههای اجتماعی و زیست محیطی مترتب بر تاثیرات منفی تونل بر کاهش درآمد باغات و از بین رفتن درآمدهای گردشگری منطقه اضافه شود، غیر اقتصادی بودن طرح به اثبات میرسد. بویژه آنکه اگر بنا باشد سیستم آب شرب اصفهان با حفر تونل گلاب 2 از موقعیت فعلی که در باباشیخ علی است، تغییر یابد این امر به معنی نادیده گرفتن سرمایهگذاریهای عظیمی است که از دهه 50 با حفر دو تونل، احداث سد چمآسمان و اجرای کیلومترها خط انتقال برای تآمین آب شرب اصفهان انجام گرفته و از این منظر نیز مشخص است که گزینه تونل گلاب 2 از نظر اقتصادی فاقد توجیه است.
ث) عدم توجیه از نظر اجتماعی
برای بررسی تبعات اجتماعی تونل گلاب 2 کافیست به آمار دبی رودخانه در زمان خشکسالی مراجعه شود که این دبی رودخانه به 7/17 مترمکعب بر ثانیه کاهش یافته است و اگر فرض بر این باشد که تونل سوم کوهرنگ نیز به بهرهبردای رسده باشد، آب قابل انتقال از تونل سوم در زمان خشکسالی،7/2 مترمکعب بر ثانیه است لذا دبی رودخانه مجموعاً به 4/20 مترمکعب بر ثانیه میرسد که از ظرفیت تونل گلاب 2 که معادل 22 متر مکعب بر ثانیه است، کمتر میباشد و بدیهی است در صورت اجرای تونل گلاب 2، این امکان وجود خواهد داشت که کل آب رودخانه منحرف شود و در این صورت باغات حاشیه زایندهرود در استان چهارمحال و بختیاری و حتی استان اصفهان در طول رودخانه خشک خواهد شد و این مسئله یک بحران اجتماعی برای شهرها و روستاهای مسیر با جمعیت حدود 50 هزار نفر بوجود خواهد آورد که امرار معاش اصلی زندگی آنها بطور مستقیم و غیر مستقیم از طریق باغات است. این در حالیست که باغات حاشیه زایندهرود از نظر کمیت و کیفیت بر منابع آب رودخانه زایندهرود بار اضافی تحمیل نمیکند و عمده آب مورد نیاز باغات از زایشهای رودخانه تأمین میشود که علت این زایشها به وجود همین باغات بر میگردد.
ج) عدم توجیه از نظر زیست محیطی
مهمترین شرط برای اجرای هر طرح آبی اینست که طرح دارای توجیه زیست محیطی باشد. طرح تونل گلاب 2 بدلیل انحراف عمده آب رودخانه زایندهرود تبعات زیادی را از نظر زیست محیطی بوجود میآورد. این تبعات در دو گروه قابل تقسیم بندی است. یکی اثراتی که بواسطه کاهش دبی رودخانه توسط تونل گلاب 2 بوجود می آید مطابق نمودار زیر اینست که در سالهای نرمال امکان خشک شدن رودخانه در ماههای دی، بهمن و اسفند وجود خواهد داشت و در زمان خشکسالی این مسئله تقریبا در تمام ماههای سال رخ میدهد. بدیهی است این امر مسائل عدیده زیستمحیطی را بوجود میآورد و باعث مرگ رودخانه میشود. دیگری از بُعد کیفیت آب رودخانه است که با انحراف عمده آب رودخانه، توان خودپالایی رودخانه به شدت کاهش یافته و بویژه در زمان خشکسالی، رودخانه به یک مسیر فاضلاب رو و زبالهدان تبدیل میشود که از نظر محیط زیستی غیرقابل پذیرش است. از سوی دیگر در صورت خشک شدن باغات، اکوسیستم منطقه بههم خورده و زمینه برای ایجاد گرد و غبار و حرکت آن به سمت اصفهان بوجود خواهد آمد. ضمن آنکه گزارشهای منتشر شده حاکی ازآن است که در طرح تونل گلاب 2 مجوزهای زیستمحیطی گرفته نشده است و لازم است سازمان حفاظت محیطزیست استان در این باره بررسیهای بیشتری انجام دهد.
جمع بندی در مورد تونل گلاب2
با توجه به موارد فوق، حفر تونل گلاب 2 نه تنها موجب حفظ کیفیت آب رودخانه برای شرب نمیشود بلکه عاملی برای به خطر افتادن کیفیت آب رودخانه در پائیندست (بدلیل کاهش دبی رودخانه) و بروز بحرانهای اجتماعی در آینده نزدیک خواهد شد و قطعأ باید عملیات اجرائی این تونل متوقف شود. با توقف این تونل میتوان کلیه اقدامات حفاظت کیفی رودخانه و سرمایه گذاریهای مربوطه از محل صرفه جوئی که بواسطه عدم اجرای تونل بدست میآید، انجام داد.
«والسلام»